زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

ماهیت به شرط لا





هر ماهیتی را می‌توان به سه نحو تصور نمود: ماهیت "لابشرط" یا مطلقه، ماهیت "بشرط شیء" یا مخلوطه و ماهیت "بشرط لا" یا مجرده. ماهیت "بشرط لا" را ماهیت "مجرده" نیز می‌نامند؛ چون ذاتش مجرد و خالی از امور دیگر (غیر از ذاتیات خودش) در نظر گرفته می‌شود. بطور کلی، ماهیت بشرط لا یا مجرده این گونه تعریف می‌شود: «ماهیتی که با هیچ چیز دیگری غیر از خود، همراه و متحد نیست و این عدم همراهی با چیزی، برای آن ماهیت، به عنوان یک شرط و قید در نظر گرفته شده است». مثلا اگر ماهیت " انسان " را خالی از امور دیگری مثل خصوصیات افرادش (رنگ و شکل و قد و...) در نظر بگیریم و در این تصور از انسان، همراه نبودن آن را با هر چیز دیگری، به عنوان قیدی برای آن در نظر بگیریم، انسان بشرط لا خواهیم داشت. به عبارت دیگر، در این "انسان"، خالی بودن از خصوصیات فردی، به عنوان یک صفت و ویژگی در نظر گرفته شده است. ماهیت بماهی هی (لابشرط مقسمی)، بر ماهیت بشرط لا، صدق می‌کند و حمل می‌شود.


۱ - اقسام ماهیت بشرط لا



ماهیت بشرط لا را می‌توان دو گونه تصور نمود
[۲] الشواهدالربوبیة، شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، ص۱۲۴، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۰ش.
[۳] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
که هر یک از این دو گونه نیز خود در نفس الامر و واقع ماهیت بشرط لا ریشه دارند و فروضی ساختگی نیستند و هر یک در یکی از مباحث مهم فلسفی کاربرد دارند.

۱.۱ - دوگونه ماهیت به شرط لا


این دو گونه لحاظ از ماهیت بشرط لا به این شرح است:

۱.۱.۱ - نوع اول


بگونه‌ای که برخی از چیزها، نه داخل ماهیت (به عنوان مقوم و ذاتی آن) در نظر گرفته شود و نه عین آن (به عنوان ذات آن). به عبارت دیگر، برخی از آنچه که در کنار آن تصور می‌شود، به عنوان جزء ذات و کل ذات آن ماهیت محسوب نشود و اگر قرار باشد چیزی به آن منضم شود، زائد و عارض بر ماهیت و مقترن به آن محسوب شود نه متحد با ماهیت و عین ذات آن
[۴] شرح کتاب القبسات، العلوی، احمد بن زین العابدین، ص۳۶۶، تهران، موسسه مطالعات اسلامی.
که در این صورت گفته می‌شود ترکیب آن دو (به اصطلاح) ترکیبی انضمامی است نه اتحادی. این لحاظ از ماهیت بشرط لا، در صورتی ممکن است که ماهیت مزبور، به عنوان ماهیتی کامل در نظر گرفته شود؛ بگونه‌ای که برای تکمیل ذاتش نیازمند ماهیت دیگری نباشد. در این صورت، می‌توان فرض کرد که ماهیت بشرط لا، در مقارنت با ماهیتی دیگر، یک ماهیت مرکب را پدید بیاورند اما در این فرض، این دو ماهیت دو جزء متمایز و مستقل آن ماهیت مرکب محسوب می‌شوند ولذا بر یکدیگر قابل حمل نیستند؛
[۶] شرح المنظومة، سبزواری، ملا هادی، ج۲، ص۳۴۲، تهران، ناب، ۱۳۶۹ش، اول.
زیرا برای حمل دو ماهیت بر یکدیگر، اتحاد ماهوی و ذاتی لازم است و این دو ماهیت، بصورتی تصور می‌شوند که دو ماهیت جدا از یکدیگر (دارای دو ذات مختلف) هستند.
مثال این لحاظ از ماهیت بشرط لا، دو ماهیت خارجی "ماده" و " صورت " هستند که در مجموع جسم را پدید می‌آورند؛ زیرا هریک از این دو، از نظر ماهوی، ماهیتی کامل بوده، با ترکیب با دیگری ذات خود را تکمیل نمی‌کنند و هر یک خارج از ذات دیگری و زائد بر دیگری محسوب می‌شوند. به دیگر بیان، باید گفت که ماده و صورت دو ماهیت کامل‌اند و هر ماهیت دیگری همراه با آنها در نظر گرفته شود، داخل در محدوده ذات و مقوماتشان نخواهد بود ولذا زائد و عارض بر آنهاست. بدین ترتیب، ماده و صورت، دو ماهیت بشرط لا هستند که دو جزء جدا و مستقل جسم، محسوب می‌شوند و به همین دلیل، بر یکدیگر قابل حمل نیستند؛ یعنی نمی‌توان گفت که ماده، صورت است یا برعکس. از این روست که بیشتر فلاسفه ، ترکیب جسم از ماده و صورت را ترکیب انضمامی (یعنی ترکیبی که در آن، هریک از اجزاء، وجود متمایز و قابل تشخیصی از یکدیگر دارند) می‌دانند نه ترکیب اتحادی .
با توجه به توضیحات مزبور، تفاوت ماهیت لابشرط و بشرط لا به خوبی آشکار می‌شود: ماهیت بشرط لا، ماهیتی کامل است که نیازی به تکمیل ندارد ولذا محدوده ذاتش، نسبت به هر چیز دیگری بسته است؛ اما ماهیت لابشرط، ماهیتی است که در آن، امور دیگر در نظر گرفته نمی‌شوند که این فرض، خود شامل وضعیتی است که ماهیت کامل نبوده، برای تکمیل خود نیازمند ماهیت دیگری است که در محدوده ذات آن وارد شده، یکی از مقومات آن را تشکیل دهد.

۱.۱.۲ - نوع دوم


بگونه‌ای که نه تنها برخی از چیزها داخل در محدوده ذات ماهیت تصور نشود، بلکه ماهیت، حتی از اقتران با آن امور نیز مبرا باشد و آن امور به عنوان عارض و مقارن آن نیز لحاظ نشود.
[۹] الشواهد الربوبیة، ملاصدرا، ص۱۲۴.
در این صورت، یک ماهیت صرف خواهیم داشت. چنین ماهیتی وجود خارجی نخواهد داشت؛ زیرا ماهیتی که با امور دیگر مقارن نیست، با وجود نیز همراه نخواهد بود؛ در حالی که می‌دانیم موجودیت و تحقق هر چیزی به وجود است ولذا ماهیت مزبور که با وجود همراه نیست، موجود خارجی نخواهد بود.
[۱۰] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
حتی در این صورت، ماهیت در ذهن نیز موجود نخواهد بود؛
[۱۱] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
زیرا وجود در ذهن نیز متوقف بر اقتران ماهیت با وجود ذهنی است و چون همه اقترانات از "ماهیت بشرط لا" نفی می‌شود، چنین موجودیتی نیز نخواهد داشت. مگر اینکه ماهیت مزبور، مطلقا بشرط لا نباشد و تنها نسبت به عوارض و اقترانات خارجی بشرط لا باشد که در این صورت می‌توان برای آن در ذهن موجودیتی فرض نمود.
[۱۲] شرح کتاب القبسات، العلوی، احمد بن زین العابدین، ص۳۶۶.

برخی از فیلسوفان عقیده دارند که این گونه از ماهیت بشرط لا، همان "مثل افلاطونی" است ولذا نظریه "مثل افلاطونی" را متضمن اعتقاد به وجود چنین ماهیتی می‌دانند.
[۱۳] الشفاء، الالهیات، ابوعلی سینا، ص۲۰۴، قم، مکتبة آیة الله المرعشی، ۱۴۰۴ ق.
نظریه مثل، چنین می‌گوید که هریک از ماهیات (مانند انسان ، گاو ، درخت و...) در عالمی فراتر از عالم مادی نمونه‌ای دارند که این نمونه ماورایی، ماهیتی صرف است و با هیچ چیز دیگری (حتی با اموری که به آن ماهیت در عالم ماده، تشخص می‌دهند نظیر شکل و رنگ و اندازه و دیگر کیفیتها و خصوصیات) همراه نیست. البته اگر این نظریه، به همین نحو تقریر شود، مثل افلاطونی را باید اموری محال و ناموجود و این نظریه را نظریه‌ای باطل دانست؛ زیرا همانطور که گذشت ماهیتی که با هیچ چیز دیگر مقارن نباشد، با وجود نیز همراه نخواهد بود و در نتیجه موجود نخواهد بود.
[۱۴] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
اما ملاصدرا این نظریه را به گونه‌ای وجودی تفسیر نموده و آن را تصحیح و اثبات کرده است. به عبارت دیگر ملاصدرا مثل را وجودهای بحتی (و نه ماهیات بحت) دانسته است که هریک، در عالم مادی نوعی از انواع موجودات محسوب می‌شوند.

۲ - منظور از ماهیت بشرط لا



منظور از ماهیت بشرط لا در مباحث ماهیت (در بحث اعتبارات سه گانه ماهیت که بشرط لا در برابر بشرط شیء و لابشرط مطرح می‌شود) همین نوع از بشرط لا (یعنی ماهیتی که از اقتران با هر چیز دیگر حتی وجود، مبرا باشد) است.
[۱۵] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
[۱۶] بدایة الحکمة، طباطبایی، سید محمد حسین، ص۵۲، قم، مؤسسه نشر اسلامی.

برخی با توجه به اینکه چنین "ماهیت بشرط لا"یی موجود نیست، چنین اشکال کرده‌اند که چگونه ذهن چنین ماهیتی را لحاظ می‌کند و در نظر می‌گیرد. زیرا ذهن، اعتبارات سه گانه ماهیت را به عنوان اعتبارات ساختگی و جعلی در نظر نمی‌گیرد و آنها را از پیش خود نمی‌سازد؛ بلکه برای آنها نفس الامر قائل است و آن اعتبارات را از نفس الامر و واقع ماهیت انتزاع می‌کند. از این رو، این پرسش پیش می‌آید که اگر آن نوع از ماهیت بشرط لا نه در عالم خارج و نه در عالم ذهن موجود نیست، ذهن این اعتبار از ماهیت را از چه واقعیت و نفس الامری اخذ می‌کند. این شبهه نظیر شبهه معدوم مطلق در فلسفه است که آن نیز نه در ذهن و نه در خارج موجود نیست و لذا در وجود نفس الامری برای آن شک می‌شود. پاسخ این شبهه در مباحث مربوط به نفس الامر و وجود ذهنی در فلسفه به تفصیل آمده است که به همان نحو، مساله مربوط به این گونه از ماهیت بشرط لا نیز حل می‌شود.
[۱۷] شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰_ ۳۴۱.


۳ - پانویس


 
۱. نهایة الحکمة، طباطبایی، سید محمد حسین، ص۷۳، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۰ق.    
۲. الشواهدالربوبیة، شیرازی، صدرالدین محمد بن ابراهیم، ص۱۲۴، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۰ش.
۳. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
۴. شرح کتاب القبسات، العلوی، احمد بن زین العابدین، ص۳۶۶، تهران، موسسه مطالعات اسلامی.
۵. اسفار اربعه، شیرازی، صدرالدین، ج۲، ص۱۹، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م.    
۶. شرح المنظومة، سبزواری، ملا هادی، ج۲، ص۳۴۲، تهران، ناب، ۱۳۶۹ش، اول.
۷. نهایة الحکمة، طباطبایی، سید محمد حسین، ص۷۳، قم، مؤسسه نشر اسلامی، ۱۴۲۰ق.    
۸. اسفار اربعه، شیرازی، صدرالدین، ج۲، ص۱۹، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م.    
۹. الشواهد الربوبیة، ملاصدرا، ص۱۲۴.
۱۰. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
۱۱. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
۱۲. شرح کتاب القبسات، العلوی، احمد بن زین العابدین، ص۳۶۶.
۱۳. الشفاء، الالهیات، ابوعلی سینا، ص۲۰۴، قم، مکتبة آیة الله المرعشی، ۱۴۰۴ ق.
۱۴. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
۱۵. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰.
۱۶. بدایة الحکمة، طباطبایی، سید محمد حسین، ص۵۲، قم، مؤسسه نشر اسلامی.
۱۷. شرح المنظومة، ملاهادی سبزواری، ج۲، ص۳۴۰_ ۳۴۱.


۴ - منبع


سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ماهیت به شرط لا».    


رده‌های این صفحه : فلسفه | مباحث ماهیت




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.